پادکست کتاب صوتی کیمیاگر
پادکست رایگان کتاب صوتی کیمیاگر به شما کمک میکند تا خود واقعیتان را پیدا کنید؛ درواقع کتاب کیمیاگر سفری به قلب و روح انسان است تا شنونده تا به جستوجوی گنج گمشده برود
پادکست کتاب صوتی کیمیاگر با دانلود رایگان
« کتاب کیمیاگر سفری به قلب و روح انسان است تا شنونده تا به جستوجوی گنج گمشده برود »
به عقیده بسیاری کیمیاگر احتیاجی به معرفی ندارد! کتابی که مس آدمی را به طلای نابی تبدیل میکند که مشابهش در هیچ نوشتهای یافت نمیشود. کیمیاگر مهمترین و پرفروش ترین اثر پائولو کوئلیو نویسنده برزیلی است. این کتاب بینظیر در جهان به بیش از 88 زبان ترجمه شده و بالغ بر 70 میلیون نسخه از آن در جهان به فروش رفته است.
این رمان داستان چوپان فقیری را رعایت میکند که در جست و جوی حقیقت خویش است و خوانند در مسیری که سانتیاگو جوان برای رسیدن به چیستی طی میکند همراه و همقدم وی است. کوئلیو در این کتاب تاکید دارد که اگر هدفی در زندگی داشته باشیم، باید برای آن تلاش کنیم، هرچند این تلاش ها در ابتدا بیهوده به نظر برسد اما با ادامه دادن راه اتفاقات عجیب و باورنکردنیای برای ما رخ خواهد داد که در نهایت باعث میشود آن چه را که در جست و جوی آن بودیم بیابیم. سانتیاگو در این کتاب میتواند نمادی از همه ما انسانهایی باشد که میخواهیم برای برای رسیدن به ارزهای خود تلاش کنیم با اینکه ممکن است در نگاه اطرافیان آن آرزو دور از دسترس باشد.
کیمیاگر کتابی است که هر فردی باید حداقل یکبار بخواند اما اگر وقت کافی برای مطالعه این کتاب را ندارید، نگران نباشید چرا که نویدک امکانی را فراهم آورده است که شما همراهان گرامی بتوانید این کتاب را با بهترین ترجمه موجود و صدایی دلنشین به صورت رایگان بشنوید و لذت ببرید.
معرفی نویسنده
پائولو کوئلیو که یکی از موفق ترین و تاثیرگذارترین نویسنده های معاصر جهان است در سال 1947 در برزیل متولد شد. نوجوانی کوئلیو با سرکشی هایی همراه بود تا جایی که خانواده اش در 16 سالگی او را به بیمارستان روانی فرستادند که البته او از آنجا فرار کرد. پس از مدتی به هیپی ها که در آن زمان بسیار مورد توجه جوانان بودند گروید و چند سالی را به سفر در نقاط مختلف جهان گذراند.
او در دهه 70 میلادی سفری به ایران نیز داشت و مدتی را در کنار یکی از دراویش و عرفای ایرانی به شاگردی مشغول بود و در این مدت با اندیشه های افراد زیادی من جمله مولانا و شمس تبریزی آشنا شد که این آشنایی در نگارش کتاب های او خصوصا کتاب کیمیاگر تاثیر بسزایی داشت. کوئلیو بیش از 30 جلد کتاب نوشته که تماما جزو آثار پر فروش دنیا به حساب میآیند و در ایران نیز توسط انتشارات کاروان به چاپ رسیدهاند.
برشی از متن کتاب
« کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوش بختی را از فرزانه ترین انسان جهان بیاموزد. پسرک چهل روز در بیابان راه ،رفت تا سرانجام به قلعه زیبایی بر فراز یک کوه رسید مرد فرزانه ای که پسرک می جست، آن جا می زیست. اما قهرمان ما به جای ملاقات با مردی ،مقدس وارد تالاری شد و جنب و جوش عظیمی را دید؛ تاجران میآمدند و می رفتند، مردم در گوشه و کنار صحبت میکردند گروه موسیقی کوچکی نغمه های شیرین می نواخت و میزی مملو از لذیذترین غذاهای بومی آن بخش از جهان آن جا بود. مرد فرزانه با همه صحبت میکرد و پسرک مجبور شد دو ساعت منتظر بماند تا مرد فرزانه به او توجه کند مرد فرزانه با دقت به دلیل ملاقات پسرک گوش داد اما به او گفت در آن لحظه فرصت ندارد تا راز خوش بختی را برایش توضیح دهد. به او پیشنهاد کرد نگاهی به گوشه و کنار قصر بیندازد و دو ساعت بعد بازگردد؛
سپس یک قاشق چای خوری به پسرک داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: علاوه بر آن میخواهم از تو خواهشی .بکنم همچنان که میگردی این قاشق را هم در دست بگیر و نگذار روغن درون آن بریزد پسرک شروع به بالا و پایین رفتن از پلکانهای قصر کرد و در تمام آن ،مدت چشمش را به آن قاشق دوخته بود. پس از دو ساعت به حضور مرد فرزانه بازگشت. مرد فرزانه پرسید: فرشهای ایرانی تالار غذا خوری ام را دیدی؟ باغی را دیدی که خلق کردنش برای استاد باغبان ده سال زمان برد؟ متوجه پوست نبشتهای زیبای کتاب خانه ام شدی؟ پسرک، شرم زده اعتراف کرد هیچ ندیده است تنها دغدغه او این بود که روغنی که مرد فرزانه به او سپرده بود، نریزد. مرد فرزانه گفت: "پس برگرد و با شگفتیهای دنیای من آشنا شو. اگر خانه کسی را نبینی نمی توانی به او اعتماد کنی. پسرک قوت قلب گرفت، قاشق را برداشت و بار دیگر به اکتشاف قصر پرداخت. این بار تمامی اثار هنری روی دیوارها و آویخته به سقف را تماشا کرد. باغ ها را دید و کوه های گرداگردش را، لطافت گل ها را و نیز سلیقهای را که در نهادن هر اثر هنری در جای خود به کار رفته بود. هنگامی که نزد مرد فرزانه بازگشت، هر آنچه را که دیده بود با تمام جزییات تعریف کرد. مرد فرزانه پرسید: اما آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجاست؟ پسرک به قاشق داخل دستش نگریست و فهمید که روغن ریخته است. فرزانه ترین فرزانگان گفت: پس این است یگانه پندی که میتوانم به تو بدهم، راز خوشبختی این است که همه شگفتی های جهان را بنگری، و هرگز آن دو قطره روغن درون قاشق را از یاد نبری.
نظرات و پیشنهادات
اگر شما نیز پیشنهاد و یا انتقادی نسبت به کیفیت کتاب صوتی (پادکست) کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو دارید، میتوانید آن را در قسمت نظرات ثبت کرده و با نویدک به اشتراک بگذارید. از اینکه ما را همراهی کردید سپاسگزاریم.